هخامنشیان


امپراتوری هخامنشیان

پادشاه پادشاهان


سرباز هخامنشی به تهران باز می گردد


کشف ۵۰۰ گور باستانی از دوره هخامنشی در استان کرمان

پسر کوروش و جانشین او به نام کمبوجیه دوم که در سال ۵۲۹ تا ۵۲۲ پیش از میلاد حکمرانی کرد، مصر را نیز به سرزمین های امپراتوری هخامنشیان اضافه نمود. اما پس از آن شورشی در خانه آغاز شد که به نظر می رسید از یک روحانی از قوم مادها بوده است به طور مخفیانه برادر کمبوجیه را به قتل رساند. کمبوجیه دوم به سرعت بازگشته اما در راه برگشت درگذشت. در این زمان یکی از ژنرال هایش که نسبتی دور نیز با او داشت وارد عمل شد. نام او داریوش بود. داریوش اول یا همان داریوش بزرگ کسانی که به تخت سلطنت حمله کرده بودند را کشت اما قیام ها همچنان ادامه داشت پس او مجبور شد تا مجددا فتوحات کوروش را برقرار کند. او با حمایت ارتش و قبیله های نجیب ایران که از حکومت امپرالیستی ثروتمند شده بودند توانست امپراتوری را به دست آورده و آن را تا دره ایندوس (Indus) گسترش دهد. این چندین بار ارزشمند تر از به دست آوردن بابل بود.


پادشاه پادشاهان

اقدامات داریوش بزرگ

داریوش متوجه شد اگر ی خواهد امپراتوری ادامه یابد نیازمند یک سازمان کارآمد می باشد. بنابراین او تمام سرزمین را به ۲۰ ساتراپی یا استان تقسیم کرده که هر کدام از ان ها نرخ ثابتی را برای ادای احترام به ایران می پرداخته اند. هر ساتراپی توسط یک ساتراپ یا فرماندار که اغلب نسبتی با داریوش داشت حکمرانی می شد. برای جلوگیری از اینکه هر ساتراپ به یک پایگاه جداگانه و خطرناک برای حکومت تبدیل نشود، داریوش فرماندهی نظامی جداگانه ای را بر عهده داشت. از طرف دیگر جاسوسان امپریالی که به عنوان گوش پادشاه شناخته می شدند به صورت جداگانه ای از طریق نامه رسان ها به داریوش گزارش می دادند. سراسر سرزمین امپراتوری هخامنشیان توسط شبکه ای از جاده ها به یکدیگر متصل شده و از طریق ان ها نامه رسان ها می توانستند اسب های خود را در ایستگاه های مختلف برای سفرهای روزانه تعویض کرده و به مسیر خود ادامه دهند. داریوش بسیاری از این ساختارها را از آشوریان الگوبرداری کرده بود که البته در مقیاسی بزرگتر اجرا می شد اما استفاده از نحوه ادای احترام او چیز جدیدی به شمار می رفت. پیش از این ادای احترام اساسا به عنوان پولی بود که برای جلوگیری از مشکلات دریافت شده و محافظت می شده است اما داریوش آن را به عنوان مالیات نامگذاری کرد. او از این مالیات ها برای ساخت نیروی دریایی استفاده کرده و همچنین برنامه های وسیع دولتی را با آن پیش برد. او از این پول ها برای کارهای آبیاری، اکتشافات معدنی، جاده ها و کانال بین نیل و دریای سرخ استفاده کرد.


اقدامات داریوش بزرگ

ادامه مسیر کوروش بزرگ

داریوش همچنین یک پول جدید را برای تمام سرزمین ایجاد کرد که کار با آن را بسیار آسان تر از مرکز امپراتوری می کرد. پس از آن داروش هنرمندان را از سراسر سرزمین امپراتوری هخامنشیان جمع آوری کرده تا تحت هدایت معماران فارسی یک پایتختی را در پرسپولیس ایجاد نمایند. در این مکان او می توانست طلا و نقره های خود را در یک طاق عظیم نگهداری کرده و همچنین می توانست گستردگی امپراتوری چند ملیتی خود را نمایش دهد. پرسپولیس نمایشی از سبک های هنری در مورد هر فرهنگی بود که در گستره امپراتوری هخامنشیان قرار گرفته بود و به گونه ای در قالب طراحی ایرانی اجرا شد. این ساختار ایده ای بود که از زمان امپراتوری کوروش نشات می گرفت. اما داریوش هرگز کوروش را تصدیق نکرد. به نظر می رسد او به شانه ای چسبیده است که به شاخته امپراتوری هخامنشیان وابسته نیست. او همانطور که دستاوردهای کوروش را برآورد می کرد شروع به معرفی خود به شکلی عادلانه تر نموده و نام پادشاه پادشاه را رها نمود. با این حال در ساخت فضاهایی مانند تخت جمشید به طور مستقیم از دیدگاه کوروش پیروی نمود. کوروش زمانی که وارد شهر بابل شد بخشی از پادشاهی آن به شمار می رفت اما ایده داریوش این بود که یک حاکم بالاتر از تمام پادشاهان قرار گرفته که به منافع تمام جامعه متصل باشد.


ادامه مسیر کوروش بزرگ

تنزل و زوال امپراتوری هخامنشیان

حکومت بعد از داریوش با مشکلی در مدیترانه مواجه شد. در سال ۴۹۹ پیش از میلاد شورش یونانی در یونیا به وجود آمد. پس از آنکه این قیام خاموش شد، ناوگان داریوش تصمیم گرفت تا برای متقاعد کردن شورشیان و به مجازات رساندن آن ها به آتن حمله کند اما او با یک شگفتی رو به رو شد. اگر دستگاه اداری ایرانیان به طور خطرناکی ضعیف نشده بود، یونانی ها حتما از این شورش خود درس می گرفتند. اما هنگامی که داریوش مالیات ها را برای تامین و تجدید تسلیحات افزایش داد ناآرامی ها در حوزه های مهمتری مانند مصر به وجود آمد. او پسر داریوش بود که خشایار نام ناشت (Xerxes) و تلاش کرد تا نظم را در مصر برقرار کرده و یونانیان را سرجای خود بنشاند. خشایار شاه به سرزمین خود حتی بیش از داروش وابسته بوده و توانایی های تعیین کننده بسیاری داشت که بتواند خود را برای اثبات دو سازنده بزرگ امپراتوری هخمنشیان ارائه نماید. اما او حساسیت های فرهنگی پدران خود را نداشت. هنگامی که در سال ۴۸۲ پیش از میلاد افزایش مالیات ها موجب شورش در بابل شد، خشایار شاه به آنجا حمله کرده و شهر را تخریب نمود. او عبادتگاه را نابود کرده و مجسمه طلای ماردوک (Marduk) را که به اندازه سه برابر یک انسان بود ذوب کرد.


تنزل و زوال امپراتوری هخامنشیان

افول هخامنشیان در ذهن مردم

طلای به دست آمده از مجسمه ماردوک باعث شد تا خشایار شاه بتواند نیروهای خود را جمع آوری کرده و در سال ۴۸۰ پیش از میلاد برای نبرد با یونانیان آماده شد. او خیلی سریع خود را برای جنگ آماده کرد زیرا که از تحقیری بدتر از اتفاقی که برای پدرش افتاده بود رنج می برد. پس از آن به نظر می رسید که خشایار شاه تا حد زیادی لوکی بودن و طلا را به قصر خود افزود. زمانی که کوروش وارد بابل شده بود رفتار پادشاهان بین النهرین را به خاطر تجملات بسیار در قصرهایشان مورد ملامت قرار داده بود اما اکنون زندگی پادشاهان امپراتوری هخامنشیان همانند پادشاهان بین النهرین شده بود. امپراتوری هخامنشیان که توسط کوروش و داریوش ساخته شده بود به اندازه کافی قدرت داشت اما پس از آن ها برای مدت ۲۰۰ سال در انحطاط قرار گرفت و به تدریج با عوارض آن رو به رو شد. ساتراپ ها قدرت های مجزای خود را بدست آوردند. تورم پس از افزایش مالیات ها افزایش یافت. حتی چند فرهنگی امپراتوری که نقطه قدرت آن بود نقایصی داشت. ارتش عظیم هخامنشی خیل بسیاری از سربازان بود که بر اساس سنت های خود آموزش دیده و مسلط بودند تا به زبان های مختلفی صحبت نمایند.


افول هخامنشیان در ذهن مردم

پایان حکومت هخمنشیان

در سال ۴۰۱ قبل از میلاد کوروش جوان از ساتراپ های لیدیا، فریگیا و کاپادوکیا در مخالفت با برادرش اردشیر دوم که از سال ۴۰۴ تا ۳۵۸ پیش از میلاد حکومت می کرد کودتا کرد. او به کمک ۱۰ هزار مزدور یونانی در جهت براندازی حکومت اردشیر دوم اقدام نموده اما شکست خورد و مزدوران نیز به خانه های خود بازگشتند. اطلاعاتی که این مزدوران به دست آورده بودند راه را برای پیروزی الکساندر بزرگ در سال ۳۳۴ پیش از میلاد باز نمود.


پایان حکومت هخمنشیان

ایران و امپراتوری هخامنشیان اولین حکومت واقعی ای بود که یک امپراتوری را با ساختار سازمان یافته از یک ایده واقع گرایانه را اجرا نموده و نحوه اداره کردن اقوام مختلف با فرهنگ های گوناگون را به نمایش گذاشت. این حکومت نق امپراتور در یک سرزمین را مشخص کرده و به عنوان الگویی برای امپراتوری های آینده از روم تا انگلستان گردید. همانطور که الکساندر بزرگ به جای جایگزین کردن امپراتوری فارس با دیدگاه خود، الگوهای کوروش را در مقابل ذهن خود قرار داد.

شاهنشاهی هخامنشی (پارسی باستان: Xšāça، «شاهنشاهی» - ۵۵۰–۳۳۰ پیش از میلاد)، معروف به امپراتوری پارس در ادبیات غربی، یک شاهنشاهی باستانی ایرانی بود که به دست کوروش بزرگ بنیاد نهاده شد. این دولت تقریباً همه جهان متمدن آن روز را دربرمی‌گرفت و از این رو، شاهنشاهی هخامنشی نخستین و تنها حکومتی بود که همه جهان را برای بیش از دو سده یکپارچه کرد. امپراتوری ایران در اوج گستره خود در سال ۴۸۰ پیش از میلاد هشت میلیون کیلومتر مربع، از دره سند در هند تا رود نیل در مصر و ناحیه بنغازی در لیبی امروز و از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی، وسعت داشت که آن را تبدیل به وسیع‌ترین امپراتوری باستانی تاریخ جهان کرد.[۱۱]


این شاهنشاهی بر مردمان گوناگون از ملل و با ادیان مختلف فرمان می‌راند و اقوام بسیاری با آداب و رسوم خاص خود در قلمروی هخامنشی زندگی می‌کردند و فرهنگ ایالتی و قومی خود را پاس می‌داشتند. در حقیقت مشخصه مهم این دولت احترام به آزادی فردی و قومی و بزرگداشت نظم و قانون و تشویق هنرها و فرهنگ بومی و همچنین ترویج بازرگانی و هنر بود.[۱۲] کارل شفُلد می‌نویسد: «تمدن بزرگی مانند تمدن هخامنشی را نمی‌توان از روی تأثیراتی که پذیرفته درک کرد. واقع آن است که اهمیت این چنین تمدنی دقیقاً در توانی است که آن را به حل و جمع همهٔ این اجزای مختلف در کلیتی واحد قادر ساخته‌است.»[۱۳]


پارس، در جنوب‌غرب فلات ایران، منطقه‌ای بود که خاندان هخامنشی در آن پا گرفت.[۱۴] پس از چند سده حکومت بر این منطقه، یکی از اعضای این خاندان به نام کوروش دوم، شاهنشاهی ماد (ایران و میان‌رودان شمالی)، پادشاهی لیدی و امپراتوری بابل‌نو را فتح کرد و شاهنشاهی هخامنشی را بنیان گذاشت. دولتی که او بنیان نهاد، بیش از دو سده بر تقریباً همه جهان متمدن آن روز فرمان راند، تا اینکه در نهایت توسط اسکندر مقدونی در سال ۳۳۰ پیش از میلاد فتح شد.[۱۵][۱۶] اسکندر تنها چند سال پس از فتح امپراتوری درگذشت که همین مسئله باعث از بین رفتن یکپارچگی سرزمین‌های سابق امپراتوری هخامنشی گردید و دیگر هرگز این سرزمین‌ها زیر یک پرچم متحد نشدند. سلوکوس و بطلمیوس، از سرداران اسکندر، کسانی بودند که بزرگ‌ترین قسمت‌های قلمروهای هخامنشی را مال خود کردند و البته چندین و چند دولت مستقل دیگر نیز پس از مرگ اسکندر یا به مرور سر برآوردند. در نهایت، یک و نیم سده بعد ایرانیان مجدداً استقلال خود را به دست آوردند و شاهنشاهی اشکانی را در فلات ایران بنیان گذاشتند.[۱۴]


شاهنشاهی هخامنشیان به یک نمونه موفق برای اداره یک دولت جهانی تبدیل گردید و دستاوردهایی نظیر حکومت متمرکز، سیستم جاده‌ای و پست، زبان رسمی، خدمات شهروندی و ارتش وسیع منظم توسط امپراتوری‌های پسین تقلید شد.[۱۷] در تاریخ غرب، شاهنشاهی هخامنشی به عنوان آنتاگونیست تاریخ یونان و همچنین رهایی‌بخش یهودیانِ بابل به یاد آورده می‌شود. میراث این دولت و رد پایش بر روی تاریخ جهان از قلمروی آن بسیار فراتر رفت و بر روی تاریخ نظامی، فرهنگی، اجتماعی و دینی دنیا تأثیر چشم‌گیری گذاشت.[۱۸] فتح یهودیه توسط ایرانیان باعث این شد که شاهنشاهی هخامنشی در متون دینی یهودیان و مسیحیان از اهمیت زیادی برخوردار شود. تکامل مزدیسنا در این دوره باعث گسترش آن از شرق تا غرب گردید و همچنین میراث هخامنشی نقش پررنگی در سیاست و جنبش‌های تاریخ معاصر ایران بازی کرد.[۱۹]

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بلیط تهران ازمیر هواپیما